سال نو مبارک

همه چیز کهنه می شود و کهنه شدگان دیگر خریداری ندارند...

غروب را دوست دارم هر چند کهنه شدن روز را به من می رساند

روزها از پی هم می روند و هر کدام با یک غروب زیبا، گاه غم انگیز و گاه شاد اما خاطره انگیز به پایان می رسند. و فردا باز یک روز دیگر...

عید می شود، سال تحویل می شود، دعا می خوانیم و یکدیگر را می بوسیم و عیدی می گیریم

و .... خداحافظ سالی که گذشتی!

اما هنوز از سر سفره هفت سین بلند نشده ایم که به یاد می آوریم هفت سین سال قبل را و هفت سین های سال های قبل تر را...

یادش بخیر... وقتی بچه بودیم

یادش بخیر ... بزرگتر که شدیم

یادش بخیر  ... پارسال

کاش برمی گشتیم به همان روزهای قشنگی که ...

من بودم و حوض خانه و بابا بزرگ و عصا و سمعک و ... آه!

چه روزهای قشنگی بود...همه ی سال هایی که گذشت

چقدر کودکی زیبا بود! چقدر پارسال و دیروز خوب بود همه چیز!

چقدر آن روزهایی که کهنه شدند و رفتند را دلتنگم!

چقدر عمر رفته را افسوس می خورم!

چه گران است عمر کهنه شده ... که ای کاش یک روز از آن را می توانستیم باز خریداری کنیم

کهنه شدگان دیگر خریداری ندارند، اما عمر کهنه شده را می خرم به قیمت تمام دنیا

سال کهنه تان پر خاطره

سال نو تان مبارک