و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

حالا دیگه لیلای من عوض شده

امشب آوای حزینی را میشنوم. آوای حزین منتظری خسته که جوانیش را در انتظار دیدار یار گذرانده. منتظر خسته ای که چشمانش دیگر اشکی ندارند و مویی بر سرش نمانده.

نزدیکتر می روم. دسته گلی به دست دارد که عطرش مرا مست می کند. دسته ای گل نرگس. سلام می کنم و با او وارد صحبت میشوم. چه حرفهای دلنشینی، چه احساساتی و چه احساسات قشنگی، چه انتظاری و چه انتظار سبز و پرامیدی......

اسمش را می پرسم. می گوید: " سهیل هستم ولی مهدی صدایم کنید."

گفتم: چشم آقا مهدی.

گفت: " نه! آقا اونی هستش که من منتظرشم. فقط بگید مهدی."

" مهدی" دسته گل رو جلوی صورتم گرفت و گفت: " ببینید تازه هست؟"

بوییدم. تازه تازه بود. انگار همین الان از باغچه آنرا چیده باشند.

می گفت "پریشب اونها رو خریدم. سر راه که داشتم می آمدم از گل فروشی وصال. هر هفته از همون جا می خرم."

گفتم مگه هر هفته میایی؟

گفت: آره. همه سه شنبه ها میان ولی من چهارشنبه ها میام. دوست دارم فقط خودم تنها پیش آقا باشم. "

مهدی یکدفعه سرفه اش گرفت. همین طوری سرفه می کرد. دست و پامو گم کردم. نمی دونستم باید چیکار کنم. رفتم براش آب آوردم. تا اومدم دیدم به سجده رفته و داره خدا رو شکر می کنه. خیالم راحت شد. سر که از سجده برداشت، گفتم شما جانباز هستین؟ گفت: نه. گفتم ولی ....

نذاشت ادامه بدم. گفت: " می گن به ریه ام زده. می گن پیشرفت کرده و تمام بدنت رو گرفته."

یه لحظه رفتم تو فکر. آخه مهدی جوون به نظر می رسید. تو این سن کم....

ادامه داد:" پنج سال قبل تشخیص سرطان دادند. اون موقع بیست ساله بودم. گفتند بیشتر از شش ماه دوام نمیاری. دلم بیشتر از خودم برای مریم سوخت. یکسال بود نامزد بودیم. نمی دونی چه عشقی بین ما بود. من خدای او بودم و اونم خدای من. برای همدیگه جون میدادیم.

اون روز ....با شنیدن این خبر از دکتر دنیا رو سرم خراب شد. نمی دونستم چطور باید به مریم بگم. چند روزی خودمو ازش قایم کردم. ولی باید همه چیزو بهش می گفتم. نیمه شعبان همون سال تاریخ عروسیمون بود. باید می گفتم با چه کسی داره ازدواج می کنه. تا خودش برای آینده اش تصمیم بگیره. اما اینقدر دوسش داشتم که حاضر نبودم به این راحتی از دستش بدم. چند روزی همین طوری گذشت. تا شیمی درمانیم شروع شد. موهام شروع کرد به ریختن. مرتب وزن کم می کردم. بی اشتها شده بودم. تا اینکه مریم متوجه شیمی درمانی شد و با دکتر صحبت کرد. همه چیزو فهمید. حالا دیگه نوبت اون بود. چند هفته خودشو تو خونه زندانی کرد. به تلفنهام جواب نمیداد. باورم نمیشد. " مریم" همون لیلای رویاهای من مجنون......

نیمه شعبان رفتم جمکران. حالم زیاد خوب نبود. همیشه برای مریم گل نرگس می بردم. اونروز گل رو بردم جمکران. از همون گل فروشی وصال که همیشه برای مریم ازش گل می خریدم خریده بودم. خیلی خودخواه بودم. نشستم جلوی گنبد. گل نرگس رو گذاشتم زمین و زار زار گریه کردم. همش می گفتم: این سهیل بیچاره عاشق مریمشه. حتی اگه شش ماه هم بیشتر نتونیم با هم زندگی کینم ولی من اونو میخوام. باید شما تو دلش برید و راضیش کنید که با من ازدواج کنه.... شب رو همونجا موندم. وقتی که برگشتم رفتم در خونه مریم اینا. اما مادرش اومد دم در و گفت با آینده دختر من بازی نکن. اون دیگه نمی تونه با تو ازدواج کنه.... تو دلم با صاحب جمکران صحبت کردم. گفتم: مگه من نیومدم خونه شما؟ مگه من ازت یه خواهش بیشتر داشتم که اونم بهم ندادی؟

برگشتم خونه. شب رفتم مسجد. به حاج آقا گفتم رفتم جمکران و حاجت نگرفتم. گفت باید شب های چهارشنبه بری.

یه شب چهارشنبه رفتم. خیلی شلوغ بود. بازم حرفمو زدم و برگشتم. رفتم در خونه شون. این بار مادرش عصبانی شد و در رو به روم بست.

شب هم اومد خونه ما. همه هدایایی رو که برای مریم برده بودم، آورد و گفت: همه چیز تموم شد. شما هم دیگه اسم مریم رو نیار.

بازم رفتم مسجد، حاج آقا گفت جمعه برو.

جمعه هم رفتم. بازم شلوغ بود. حرفمو زدم و برگشتم. بازم رفتم در خونشون. اما .... از اونجا رفته بودند.

انگار آب یخ ریختند رو سرم. حالم بد شد. چشمام رو که باز کردم تو بیمارستان بودم. بیچاره مادرم. جلوی چشمش می دید که جوونش داره جون میده و هیچ کاری از دستش بر نمی آمد.

خیلی حالم بد بود. چند روز گذشت. طبق نظر دکتر دو ماه دیگه بیشتر از عمرم نمونده بود. گفتند باید این دو ماه رو هم بیمارستان بستری باشی.

...... چهارشنبه بود. شب که خوابیدم، یه خواب قشنگ دیدم، رو همون تخت بیمارستان. خوابی که همه زندگیم رو عوض کرد.........

هر طور بود هفته بعدش از دکتر اجازه گرفتم و چهارشنبه خودمو رسوندم جمکران. خلوت بود. هیچ کس نبود. احساس کردم با آقا مهدی تنهام. باهاش صحبت کردم. از خوابم گفتم. .....

صبح منو برگردوندند بیمارستان. انگار نسبت به آقا مهدی یه حس خوبی پیدا کرده بودم. دیگه با هم رفیق شده بودیم. تا چهارشنبه دیگه دل تو دلم نبود. بازم خودمو رسوندم جمکران. دسته گل نداشتم. خجالت کشیدم. اما نمی دونم چطور شد که یه پسر کوچولو یه شاخه گل نرگس داشت. اومد نزدیک و اونو به من داد......

دو ماه تموم شد و من هنوز زنده بودم و چهارشنبه ها می آمدم جمکران.

از بیمارستان مرخص شدم.

تو این چند سال هر چهارشنبه دارم میام. دیگه سهیل شده مهدی و لیلاش هم شده آقا مهدی. حالا دیگه لیلای من عوض شده. تازه می فهمم عشق یعنی چی. من عاشق آقا مهدی ام و اونم عاشق من. الان پنج سال می گذره و هنوز من زنده ام. همه زندگیم عوض شده. دیگه مریم تو زندگیم هیچ جایی نداره. مریم، سهیل جوون و خوش تیپ رو می خواست. مریم نمی خواد و نمی تونه با مهدی زندگی کنه. مهدی که حالا دیگه فقط عاشق آقا مهدی شده. دیگه یه لحظه بی فکر آقا مهدی نمی تونم به سر کنم. هر وقت باهاش حرف می زنم احساس می کنم دلم آسمونی تر میشه. الان دو شبه اینجا موندم. تا عرفه می مونم. با اینکه تنهام و خسته ولی دیگه دلم نمیخواد برگردم. این بار احساسم میگه بمون. آقا مهدی برات هدیه داره. همش دلم میخواد آقا مهدی تا قبل از عرفه هدیه اش رو بیاره. چون دیگه عرفه بودن و نشناختن برام قابل تحمل نیست. دلم میخواد زودتر این انتظار پنج ساله من به وصال یار عزیزم تموم شه. می دونم دیگه چیزی نمونده. تا غروب همین جمعه میاد و هدیه اش رو میاره."

یکی از دوستام دنبالم اومد و گفت ساعت چهاره. میخوایم نماز امام زمان رو شروع کنیم. از مهدی خداحافظی کردم و رفتم. ولی خیلی دلم میخواست این چند ساعت رو پیشش بمونم و ببینم هدیه اش چیه. نماز که تموم شد، اومدم تو حیاط مسجد. خورشید کم کم داشت می رفت. یادم به غروب و هدیه مهدی افتاد. با یه حس خاصی به طرف مهدی دویدم. وقتی بجای مهدی پیرزنو دیدم دلم ریخت. داشت گریه می کرد. جلوتر رفتم. مهدی خوابیده بود. به پیرزن نگاه کردم. چشماش همه چیزو گفت. چه هدیه قشنگی! وصال یار!

دسته گل نرگس تو دستش رو بوئیدم. هنوز تازه بود.

پنج سال چه عاشقانه انتظار این لحظه رو کشید.

رو به گنبد کردم و گفتم آقا مهدی! تا عرفه ما رو هم عاشق کن که بدون شناخت خیلی سخته!

 

اگر سعادتی داشته باشم یکشنبه میرم جمکران و از همه دلتنگیهای خودم و شما میگم. اسم  همه دوستان رو می نویسم و می برم تا برای دعا کسی رو از قلم نندازم. اگه سفارش خاصی دارین در خدمتتون هستم.

حلالم کنید.

 

نظرات 112 + ارسال نظر
یاس شنبه 9 دی 1385 ساعت 06:37 ب.ظ http://www.yasivaostad.blogsky.com

سلام ممنون که سر زدی
نوشته هات جالبن
شاد باشی

م.م شنبه 9 دی 1385 ساعت 07:08 ب.ظ http://monjialamebashariat.blogfa.com

سلام
وب جالبی داشتید .عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا می رسد، عید رهایی از تعلقات است. رهایی از هر آنچه غیرخدایی است. در این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنی هر آنچه بدان دلبستگی دنیوی پیدا کرده قربانی می کند تا سبکبال شود.
عید قربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد

سلام
ممنون به من سر زدی
و
ممنون از نظرت
وبلاگ زیبایی داری
واست آرزوی دلی شاد دارم
عیدت مبارک

مهتاب یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 12:06 ق.ظ http://rezaeirad.blogfa.com

سلام. مسافری عاشق باش و ره توشه ات در این سفر یاد و خاطره دوستانت باشد و همواره به یاد آر در این لحظات تنها ذکر خدا آرامش دهنده قلبهاست. با او باش و پادشاهی کن.

بشنو از سهراب :
باغ باران خورده می نوشید نور.
لرزشی در سبزه های تر دوید:
او به باغ آمد، درونش تابناک،
سایه اش در زیر و بم ها ناپدید..............

پاینده باشی و همیشه در سفر.

به نام تنــهاتـرین تنــها
0000000000000000
سلام همراه مهربون
عید سعید قربان بر شما و بر همه کسانی که در ذبح نفس خویش و در جهت قرب الهی
کوشش می کنند مبارک باد
بهترین عیدی در این روز پاکی نفس و نزدیک شدن به خداست که امیدواریم خدا
به همه ما این عیدی را مرحمت فرماید.
با آرزوی بهترین ها
در پناه حضرت دوست همیشه شاد باشی و امیدوار.
0000000000000000000000000000000000000
__________________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

یک دوست یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 01:12 ق.ظ http://www.difnews.blogsky.com

سلام دوست عزیز زیبا بود موفق باشی

مجید یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 01:45 ق.ظ http://www.majid-85.persianblog.com

سلام دوست خوبم.........به وبلاگم دعوتت میکنم........

آتش روح یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 01:47 ق.ظ http://vaangahrooh.persianblog.com

سلام به دوست عزیزم عید شمام مبارک و ممنون از اینکه خبرم کردی...طبق معمول عالی و به امید دیدارت ... موفق باشی.

سیاوش یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 02:24 ق.ظ http://www.entezaresobh.blogfa.com

سلام بزرگوار

زیبا بود.

جمکران رفتی یه دعا رو یادت نره

دعا کنیم دعا تا بهار برگردد.


علی علی

مجنون الحسین یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 04:23 ق.ظ http://www.majnoonolhosain.blogfa.com

سلام عیدتون مبارک افتخار بدید یا علی

حوریه یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 09:14 ق.ظ

سلام
عیدت مبارک

میلاد نور یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 09:30 ق.ظ http://miladenoor.blogsky.com

با سلام
عید سعید قربان رو به شما تبریک عرض میکنم
پست خوبی بود

اللهم العجل الولیک الفرج
موفق باشید .

سجادی یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 09:54 ق.ظ http://www.sajjadi58.bogfa.com

فرارسیدن عید بزرگ قربان را به شما شادباش می گ.یم. هر روزتان عید باد !

نامزد۱۱ یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 11:32 ق.ظ http://namzad11.blogfa.com/

ساحل جون. ممنون از اومدنتون. دلگرم شدم. بازم تشریف بیارین.

گمنام یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.ghorobe.blogfa.com/

از پنجره دلم که قابی شکسته دارد صدایت می زنم
نسیم نام تو بر لبهایم می وزد
خیال سبزت همیشه با من است
تو این جایی، در قاب پنجره هایی که رو به باغ خدا باز است
دستهایت طراوت و سبزی را تکرار می کند
از نگاهت ستاره و مهتاب می چکد
خورشید ذره ای از مهربانی توست
اگر ابر می بارد
اگر گل می روید
پرنده اگر می خواند
چشمه اگر می جوشد
رود اگر می خروشد
برای توست
زیرا تو آن رویای صادقانهای که ظهورت مرهم تمام زخمهاست
تو آن قدر زلال و پاکی که از غبار پنجره ها دلت می گیرد
شاید پیش از آمدنت باران ببارد و آسمان، تمام کوچه ها و خانه ها را بشوید
ای سبز
ای بهار
ای نور
ای امید
دستهای مهربانت را که از نوازش لبریز است
و نگاه روشنت را که آئینه صداقت است
دوست می دارم
بگو چشمهای ما کجا مهربانی نگاه تو را می نوشد
و دلهای ما کی با ظهور تو آرام می گیرد

رها یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.yarema.blogfa.com

سلام علیکم
خیلی از وبلاگت خوشم اومد با تبادل لینک هم موافقم
اگه موافقی خبرم کن
یــــــــــــــــــــــــــــــا عــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــی

[ بدون نام ] یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 02:21 ب.ظ http://mm2.blogsky.com/

خیلی قشنگ بود از مضامین جالبی استفاده کرده بودید

آتش روح یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 04:25 ب.ظ http://vaangahrooh.persianblog.com

سلام به دوست خوبم... با یه داستان جالب و بی نظیر چه طوری؟؟ پس یه سری بزن....به امید دیدارت.

سید فرهاد یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 04:40 ب.ظ http://pakmardan.blogfa.com

سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار.
با تبریک مجدد به دار آویخته شدن کفر وملعون تاریخ زمان صدام تکریتی.
او اکنون در آتش جهنم قصاص گناه های خود را پس میدهد ولعنت خدا بر این ملعون باد که اینگونه هزاران شیعه مظلوم کربلا و نجف و............... وجوانان پاک کشورمان را به خاک وخون کشید.....نه یک بار هزاران بار لعنت بر صدام کافر باد.
در ضمن مطلب خیلی زیبائی نوشته بودید.
دست حق یارتان که با حضور خود در وبلاگ فقرا باعث دلگرمی من حقیر شدید.
جانم فدایت یا زهرای مظلوم

سید فرهاد یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 04:44 ب.ظ http://pakmardab.blogfa.com

دوست گرامی.
اگر در قم زندگی میکنید سلام گرم مرا به بی بی برسانید خدمتشان عرض کنید .یه بچه سید سالهاست دور از دیدنت افتاده تو غربت غریب آرزو داره بیاد پابوست بی بی حاجتمو بده بیام کنارت بی بی جان خیلی حرفها تو سینه خسته ام برات دارم.سلام بر جم کران خانه دلهای پاک .
جانم فدایت یا زهرای مظلوم

یه منتظر یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 04:45 ب.ظ http://montazarehzaman.blogfa.com

salam
babinin baram kheli mohame
midonam ke in dastan ......
az avalin khati ke khondam ta akhar dashtam gearye mikardam
babin mikham kami ba u sohbat konam age ajzeh baded
va vaghti baram bezared mamnon misham
baram mohame age vaghti bezared
mer c ya hagh

پرستوی عاشق یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 07:27 ب.ظ http://taraneyeparastoo.blogfa.com

بازم مثل همیشه زیبا
موفق باشی[گل][گل][گل]
هر موقع بیای قدمت رو چشمام

پویا یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 07:45 ب.ظ http://paraantez.blogsky.com

سلام.
مخلص اقامون .. مولامون.. سرورمون...همه چیزمون .. میشه یه روز چشمامون به جمالش روشن بشه؟
التماس دعا...

پویا یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 07:47 ب.ظ http://p

سلام دوباره.. این مطلب مخصوص خودتونه..
من و شیدایی وبلاگ دیگه منه و نسبتا خصوصیه... مثلا..
اگه مایل هستیم رو این ادرس تبادل لینک داشته باشیم.. افتخار من نوکری دوستداران اهل بیته...یا مولا

فاطمه یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.sedayepayeaab.mihanblog.com

حیف
حیف
حیف
انگار دیر رسیدم
امروز یکشنبه بود
ومن مثل همیشه از قافله جاموندم
نمی دونم الان کجا هستین
شاید جمکران روبه روی گنبد سبزی که همیشه به جای چهره معشوق بهش نگاه کردم
شاید هم برگشته باشین
کاش اسم منو نوشته باشین وبرای من هم دعا کرده باشین
کاش خودش این همیشه جامانده از قافله رو بی نصیب ار برکاتش نذاره
کاش گوشه ای از اونهمه مهربانی ولطف وکرم نثار دل تنگ من هم بشه
مثل همیشه
..................................
فوق العاده بود
من هم چنین قصه ای داشته ام
من هم حالا تمام وجودم به عشق ولطف وعنایت او زنده است.
من هم به چشم دیدم که عشق تنها با وجود او برایم معنا می شود.
کاش هر روز برایم عرفه باشد و او جرعه جرعه معرفتش را در جانم بریزد.
با آرزوی بهترین ها
پیروز باشید وسرفراز

فاطمه یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 08:05 ب.ظ http://www.sedayepayeaab.mihanblog.com

حیف
حیف
حیف
انگار دیر رسیدم
امروز یکشنبه بود
ومن مثل همیشه از قافله جاموندم
نمی دونم الان کجا هستین
شاید جمکران روبه روی گنبد سبزی که همیشه به جای چهره معشوق بهش نگاه کردم
شاید هم برگشته باشین
کاش اسم منو نوشته باشین وبرای من هم دعا کرده باشین
کاش خودش این همیشه جامانده از قافله رو بی نصیب ار برکاتش نذاره
کاش گوشه ای از اونهمه مهربانی ولطف وکرم نثار دل تنگ من هم بشه
مثل همیشه
..................................
فوق العاده بود
من هم چنین قصه ای داشته ام
من هم حالا تمام وجودم به عشق ولطف وعنایت او زنده است.
من هم به چشم دیدم که عشق تنها با وجود او برایم معنا می شود.
کاش هر روز برایم عرفه باشد و او جرعه جرعه معرفتش را در جانم بریزد.
با آرزوی بهترین ها
پیروز باشید وسرفراز

نفیسه یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 09:34 ب.ظ http://gedayane-fateme.blogfa.com/

به درک واصل شدن شیطان بزرگ، صدام ملعون را به همه خانواده شهدا، جانبازان، ایثاگران، رزمندگان و ملت شهید پرور ایران تبریک میگویم

سیاوشی.عاشقانه ها یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 09:47 ب.ظ http://arezoo62.mihanblog.com

سلام دوست عزیز اول از هر چیز عید سعید قربان را به شما تبریک میگم.... نوشته زیبا و احساس قشنگی بود امیدوارم همه به حاجت هایشون برسن...... برای منم دعا کن.......
شاد باشی و پایدار........

vahid دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 01:29 ق.ظ http://radio.najva.ir

رادیو فرهنگی مذهبی « نجوا » ، فعالیت آزمایشی خود را آغاز نمود ، منتظر قدوم سبزتان هستیم http://radio.najva.ir

یاس رازقی و بهار نارنج دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 07:11 ق.ظ http://formyramin.blogsky.com

سلام دوست عزیز.
اولین باره که به بلاگتون میام. اما حس و حال قشنگی داره
این پست آخرتون خیلی تاثیر گذارتر بود.
وقتی گفتین میرین جمکران خیلی متاثر شدم. فکر کنم از آخرین باری که رفتم جمکران دو سال میگذره...
خوش به حالتون
ما رو هم از دعا فراموش نکنید. خیلی حرکت زیبا و عارفانه ای بود که گفتین اسامی رو یادداشت می کنید و التماس دعامونو به آقا میرسونید.
از طرف من سه تا چیز رو از آقا بخواین:
۱- تعجیل در فرجش
۲- هدایت افرادی به صحنه ی جامعه ، که هدایت دینی جوونامون رو از راه صحیح جلو ببرن
۳- به من و عشقم کمک کنه تا بتونیم عشق پاکمون رو به مرحله ی وصال زمینی و بعدش آسمونی برسونیم.
باز بغض کردم... خوش به سعادتون.
یا علی

به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
............a$$...............s$
............f$$$'............s$$
............s$$$³´.......,..s$$³
..........h$$$$³.......s$'...$$³
.........i$$$$$.......s$³....³$
.....$...n$$$$$s.....s$³.....³,
....s$...'³$$$$$$@...$$$
....$$....³$$$$$$4...³$$s
...³$.....³$$$$$$$u..s$$$....s´
...`$$.....³$$$$$$$.$$$$...s³
....³$$s....³$$$$$$s$$$³..s$'
.....³$$s....$$$$$s$$$$'..s$$
..`s...$$$$...s$$$$$$$$³..s$$³..s
...$$.s$$$$..s$$$$$$$$$$$$$$³..s$
.s$.s$$$$s$$$$$$$$$$$$$$$$.s$$
..s$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$³
.s$$$ssss$$$$$$$$$$$$$ssss$$$$$´
$$s§§§§§،TANHATARIN§§§§§§§§§s$,
³§§§§§§§§§§§§§§s$s§§§§§§§§§§§§§s
³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
..§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
..³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
...³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
.....³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
.......³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
...........³§§§§§§§§§§§§§§§³
..............³§§§§§§§§§§§³
...................³§§§§§³
......................³§³
توی این دلواپسی های مدام
جز ترانه های زخمی چی دارم ؟
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰00000000۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
__________________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

عبدالرحمن دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 09:48 ق.ظ http://heart-wrote.blogfa.com

سلام ... خدا با شماست.
-----------------------------
خیلی زیبا بود .
هرچند امروز دوشنبه است و شما از زیارتتان برگشتید ولی امیدوارم در دفعات بعدی از من هم یاد کنید.

کوثر دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 10:41 ق.ظ http://www.ebrahimdaratash.blogfa.com/

سلام.عالی بود عالی.
آقا امام زمان یار و یاورتون
در پناه حق
یا علی

ریتا رحمانی دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 01:32 ب.ظ http://www.baziebozorgan.parsiblog.com

سلام خوش به حال شما که لیلاتون عوض شده برای منم دعا کنین لیلام عوض بشه فراموش نکنید ها

مجنون صفت دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 01:50 ب.ظ http://majnoon-sefat.mihanblog.com

سلام بر اهل سلام :

لیلای ما هم خیلی وقته که عوض شده ، الان تو مسیر کوفه است و با کاروانش داره میره به سمت میعادگاهی که هر پیغمبری با شنیدن نامش گریان شد.

آری حسین بن علی (ع) رهسپار بیابان بلا شده است.

در ایام محرم و صفر ، وبلاگ مجنون صفت با مطالبی از وقایع بعد و قبل از واقعه کربلا در خدمت شما عزیزان است .

زیرسایه ی رحمت حق
یا علی مدد

مهندس۲ دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 02:05 ب.ظ http://goftogou.blogfa.com

یا حق!
از لطف شما ممنون!
"دعا برای فرج که دستور صریح و متقن امام علیه السلام است، پاداش خونخواهی مولای مظلوم حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) رادارد."
یا علی!
در وبلاگ شبهای گفتگو در انتظار دریافت نوشته های شمادر موضوعات مرتبط با محرم، برای طرح در برنامه ویژه محرم _ که از شبکه قرآن پخش خواهد شد _ هستیم تا با نام خودتان ارائه شود و وبلاگتان نیز معرفی گردد.
نگی نگفتیا!؟

علی دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 04:02 ب.ظ http://deedar.blogfa.com

سلام
وبلاگتون منحصر به فرد بود
بهتون سر میزنم
یا علی

میثم دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 04:06 ب.ظ http://yarane59.blogfa.com

سلام دوست عزیز
ما که نرسیدیم تا عرفه که پیام بدیم ولی حالا میگم
ما رو خیلی دعا کن
ک ر ب ل ا
یا علی مدد

محمدعلی(ایران اسلام) دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 06:19 ب.ظ http://iranislam.parsiblog.com

سلام
خوب خدا رو شکر که شما هم عازم شدید.

اگه وقت کردید برای من هم دعا کنید. براتون یک چیزی گرفتم که میل کردم. راستی قبلا به روز میکردید خبر میدادید!!!

التماس دعا
به روزم
دخل و خرجت با هم جوره؟

پاییز دوشنبه 11 دی 1385 ساعت 06:48 ب.ظ http://www.thy-fall.persianblog.com

خوش به حال سهیل -مهدی- خوش به حالش ...

سید محسن علوی سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 03:15 ق.ظ http://sayyedmosenalavi.blogfa.com

با عرض سلام و احترام
چه خبر ؟ جمکران ؟
انجام واجبات و ترک محرمات همان تزکیه نفس است ؟
با این مطلب نورالانوار منتظر شماست .
خوشحال میشویم نظر شما را هم بدانیم .

ر ضا مشتاق سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 05:33 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com

سلام و صبح عالی به خیر
* * *
گویا کمی دیر رسیدم .. دو روز قبل رفتین جمکران و نام من از اون لیست جا موند
...
به هر حال ... این اولین بار نیست که به وبلاگ شما میام
تابستونی هم اومده بودم
...
از لطفی که داشتین ممنون و بابت این عطر معنوی بهتون تبریک میگم

ای چشم تو چشم چشمه هر چشم همه
بی چشم تو نور نیست بر چشم همه
چشم همه را نظر بسوی تو بود
از چشم تو چشمه‌هاست در چشم همه

* * *
در قسمت کامنت دونی وبلاگ برای کامنت محبت آمیز شما دوخط به یادگار نوشتم
* * *
روز خوبی داشته باشید

نبی سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 08:41 ق.ظ http://onlygodonly.blogsky.com

بنام خدا
عید قربان مبارک
تنها سفارش ما اینه
به هرکسی که می رسی
بگو فقط خدا فقط خدا

اکبر سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 11:16 ق.ظ http://ostad-samadi.blogfa.com

با سلام

با خاطره ای از ...

بروزم...[گل]

****** روایت حضور ******

روزی در منزل حضرت استاد (دام عزه) مشرف بودم ٬ سخن از قرآن به میان آوردند که قرآن عهد الله استحضرت استاد (دام عزه) در ادامه فرمودند : روزی درب منزل را زدند ٬ در بازکردم دیدم جوانی است ٬ گفت : حاج آقا دستوالعملی بفرمائیدگفتم : اولا انسان قرآنی باش و ثانیا استقامت داشته باشگفت : بازم بفرمائیدگفتم : تو برو همان اول را انجام بده !!

یا مهدی فاطمه ادرکنی
[گل][لبخند][گل][لبخند]

. سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 12:20 ب.ظ http://www.mostafaye-man.blogfa.com

سلام
واقعا چیزایی که مینویسی زیباست
چون وقتی میخونمشون حالم تغییر میکنه و سبک میشم
چون به دلم میشینه
چون منم یه جورایی عاشق امام زمان هستم چون..............
هروقت میری جمکران واسم دعا کن
من افتخار میکنم که وبلاگای تو تو پیوندام باشه
بااجازه این وبلاگتو هم گذاشتم
بازم بهم سر بزن
بای

سید حسین سجادی سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 12:27 ب.ظ http://mahdiforall.parsiblog.com

سلام دوست من.
خوبید؟ ان شالله که باشید.
هنوز نیامدید پارسی بلاگ؟
ممنون از این که سر زدید. من هم چند بار سر زدم اما به خاطر وقت کم نتوانستم نظر بگذارم.
مطالبتان خوب و زیباست.
اگر نیامده اید پارسی بلاگ آماده ی هر گونه راهنمایی هستم.
عید قربان و غدیر هم خیلی مبارک.
به امید ظهورش و در پناه خداوند همیشه موفق باشید.
خداوند همیشه نگهدارتان.

عارف سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 01:50 ب.ظ http://arefweb.mihanblog.com

سلام
عیدتون مبارک
خوشحال میشم به عارف هم سری بزنید.

مریم سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 03:47 ب.ظ http://sharjiedarya.blogfa.com

سلام

ممنونم

ببخشید خیلی کار دارم

در فرصتی مناسب بازم مزاحم میشم

موفق باشید خدانگهدا

امید به وصل سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 04:15 ب.ظ http://www.eshtebah.blogfa.com

سلام خدمت شما دوست محترم. منتظر حضور شما هستم با پست ..............فرشته یا گرگ!!!
شیوانا استاد معرفت مشغول درس دادن بود که یکی از افسران امپراطور همراه سربازانش بی ادبانه وارد جلسه شد.کنار دیوار ایستاد و به درس استاد گوش فرا داد... استاد بی اعتنا به انها به حرف خود ادامه داد. . گفت. میگویند درون هر انسانی دو فرشته هستند که یکی از انها ...............[گل] التماس دعابه یاد همه محتاجین باش

سیدعلی سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 06:21 ب.ظ http://kheyzaran.persianblog.com

سراغ ما آمدید ولی ...
اشکال نداره. خودتون خواستید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد