داشتم برمی گشتم. تو تاکسی نشسته بود.
دو تا جوون هم نشسته بودند. همون موقع در عرض چند ثانیه یه بنز صد و پنجاه میلیونی رو خرید.
راننده گفت: جوون! همین پولو بده چند تا ماشین بخر.
جوونه گفت: میخوام چیکار؟
- مگه پولت زیادیه؟ بده یه پرشیا بخر.
- دو تاشو دارم. زیاد حال نمیده.
- ماشین که سرمایه نمیشه. لااقل پولتو جمع کن سرمایه کن.
- مگه ماشین برا سرمایست؟ ماشین برا دله حاجی. برا دل. باهاش حال می کنم. دویست و بیست سرعت....
یهویی دلم لرزید. آخه امروز تو مدرسه مسابقه نامه ای به خدا داشتیم. نامه فاطمه بدجوری ذهنمو به هم ریخت. داغونم کرد.
حالا تو تاکسی با حرفهای این آقایون مرفه بی درد مرتب دست خط فاطمه جلوی چشمم میومد. فاطمه که پدرش چند روزه که ...... فاطمه که دلش میخواد بازی کنه ولی اسباب بازی نداره......
دلم میخواست همون لحظه توی تاکسی نامه فاطمه کوچولو رو از کیفم دربیارم و بدم به اون آقا و بگم به نظر این دختر چجوری باید حال کنه؟
خیلی سعی کردم تا خودمو کنترل کنم. نامه فاطمه برای خدا رو توی سلام خدا من خوبم نوشتم. حتما بخونیدش.
یا امام حسین! ببخشید ولی نمیدونم چرا یکدفعه به یاد دختر کوچولوی شما افتادم.
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و ......
سلام مامان جوون .
بابا تو خیلی باهوشی .
خیلی نکته سنجی .
خیلی باحالی .
همینه دیگه من بی خودی کسی رو دوست نمی دارم .
خیلی جالب بود .
مخصوصا که من نامه ی فاطمه رو خونده بودم .
عالی بود .
ممنون که منم دعوت می کنی به خوندنه این مطالب .
خداییش درس عبرته .
فدای تو .
نوه ی گلت شیما .
یا علی
سلام خانم ...
ببخشید اسمتون رو نمی دونم ولی بد جور رفتی تو دلم !
کامنتتون رو خوندم ...یه آرامشی تو ش بود که نشون از آرامش دل نویسنده اش داشت!
اینجا هم که اومدم دیدم حدس اشتباه نبوده .
راستی می دونی ما هم سنیم :دی
خیلی خوشحال شدم ...
فعلا.
شما هم منو دعا کن .
من از حال خودم خبر ندارم ولی به آنچه خدا داده شاکرم
سلام ساحل عزیز
با عرض تسلیت مجدد
متاسفانه فاصله طبقاتی جامعه هر روز بیشتر میشه واین نتیجه دوری افراد جامعه از عدالت مهدویت است.دعاکنیم
برا فرج که فرج کافهّ همه مسلمین است.التماس دعا
به نام خدا
سلام
مرسی که هنوز به یاد من هستی ولی باید بگم که بیشتر آقا منتظرن تا ما
اما نه از اون انتظارهایی که شما فکر می کنید
این که من وبم رو دوباره راه بندازم!!!!
نه عزیزم
آقا منتظر چیزای خیلی بزرگترن که راه افتادن وب ما توش گمه
آقا منتظرن که من آدم شم و خیلی های دیگه که بلانسبت شبیه من هستن هم آدم شن
حالا ما کی آدم شیم الله اعلم
ولی انشا الله که دعاشون پشت سرمون باشه تا بلکه ما هم یه نموره آدم شیم
التماس دعا عزیزم
سلام علیکم
ایام شهادت سید و سرور و سالار شهیدان است ..
بسیار التماس دعا
دوست دارم به وبلاگ از روی پلک شب سری زنی حوصله کردی قلمی زنی و گر خواستی بلاگ را پیوندی زنی
www.064.persianblog.ir
خیلی تاثیر گذار بود عزیز
سلام ساحل عزیز
کتابهایی که من معرفی می کنم بیشتر در حوزه کار نشر و ویرایش هست خودمم ویراستارم نه مثل شما نویسنده ای پر توان با قلمی جادویی.
شما تاثیر گذار می نویسی و عمیق . برای خواننده خیلی جذابه و امثال من هم از خوندنش لذت می برن .
شاد باشی و موفق
سلام با یه گزارش تصویری به روزم
سلام خوبی؟
من تو پروفایلتون دیدم که ۲۵ نوشتین . :دی
نکنه اشتباه می کنم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!
یکی توی این دنیا با بنز حال میکنه و یکی با بدبختیهاش . یکی با بدبختیهاش خوشه و یکی در اوج خوشبختی ناخوشه . یکی .....................
اینها دیگه موضوع امروز و دیروز نیست . همیشه بوده و هست . ...................
من یک چیزی بگم؟ یعنی میشه بگم ؟
نه ..........همون سکوت بهتره . بذار ما توی همون دلخوشیها و ناخوشیها بمونیم .یعنی میدونی چیه کلی دارن برای تفکر ما نقشه می کشن و هزینه میکنن که جوری فکر کنیم که اونها میخان نه طوری که باید فکر کنیم . دوست دارن فکر های دیگرون رو نشخوار کنیم نه اینکه طرحی نو دراندازیم .
ای بابا......... اصلا میدونی چیه ؟ بذار همون آقا با بنزش حال کنه و فاطمه با خداش .
تاسوعا و عاشورای حسینی را به ساحت مقدس حضرت مهدی (روحی فداه) و تمام خوانندگان و همراهان گنبد افلاک بویژه سادات عزیز تسلیت می گویم.
سلام بزرگوار
عزاداری هاتون مقبول
با عنوان حضرت عباس ع حتی به فکر نوشیدن آب هم نبودند و دو شعر به روزم
کیست این ساقی که بی دست آمده ست ؟
کز سبوی تیغ سر مست آمده ست
کیست این ساقی که در خون پا نهاد ؟
تیغ ها را دید و پیشانی گشاد
کیست این ساقی که بر خود پا گذاشت ؟
آب را در حسرت لب ها گذاشت
التماس دعا
یا علی
به وبلاگ من سر بزنید
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
سلام و عرض ادب و احترام خدمت خواهر گل و نازنینم ؛ ساحل عزیزم
ایام تاسوعا و عاشورا و سوگواری حضرت سید الشهداء (علیه السلام) را به شما محب اهلبیت (علیهم السلام) و خانواده محترمتون تسلیت و تعزیت عرض میکنم .
خانمی ببخشید خیلی گرفتار بودم و نتونستم زودتر سر بزنم . ... البته الان هم چند تا پستتون رو یکجا خوندم ... قلم شیرین و حرفای از دل برآمده شما قطعا به دل هم میشینه و استفاده میکنیم و بهره میبریم . دیر سر زدن رو به حساب بی معرفتیم نذاریدا خواهر نازم ... خیلی دعامون کنید .
موید باشی خانم گلم
التماس دعا
سلام عزیزم
خیلی خوب شد که خودت رو کنترل کردی و نامه رو نشون ندادی...آخه بعضی از این افراد از خدا بی خبرند و ممکن بود یه چیزی بهت بگه که بیشتر بهم بریزی..(توجه داشته باشید که گفتم بعضی از این افراد)
مگه اعتقاد نداریم که خدا جای حق نشسته؟؟؟ پس خودش بهتر میدونه که چیکار کنه.. شاید خدا دوست داره که فاطمه اینجوری باهاش حرف بزنه..و اگه همه اون چیزایی که دلش میخواد رو بهش بده اونوقت خدایی نکرده دیگه فاطمه اونجوری باهاش حرف نزنه...
منظورم از فاطمه خود این شخص نیست..فاطمه میتونه نمادی از همه ما انسانها باشه که فقط تو رنج و درد یاد خدا و حرف زدن باهاش میافتیم...
ببخشید خیلی حرف زدم
امیدوارم که تونسته باشم منظورم رو درست برسونم
قصه غریبیست این ماجرای عطش واز آن غریبتر قصه کسی است که خود بر اوج منبر عطش نشسته باشد وبخواهد دیگران را در مصیبت تشنگی التیام ودلداری دهد.گفتن درد تحمل آنراآسانتر میکند اما نهفتنش وبه رو نیاوردنش توان از کف میرباید ونهال طاقت رامیسوزاندچه رسد به اینکه علاوه بر هموار کردن باراندوه بر پشت خویش بخواهی به تسلای دیگران بایستی وبه تحمل وصبوری دعوتشان کنی.
این حال وروز توست در کربلا.
سلام ساحل افتاده عزیز
وب من یک نویسنده بیشتر نداره من مبارکی هستم و اسم وبلاگم پاپیروسه . شد؟
درباره ناهار عاشورا نظرم رو حتما بهت میگم . تا بعد.
این قسمتو وقتی داشتم برای برادرم میخوندم صدام میلرزید. واقعا؛ چرا باید اینجوری باشه!!!!!!!!!؟
من حاضر به تبادل لینکم حتما بهم یه سر بزن...
با تشکر
گاهی وقتا لازمه که آدم زشتی رو ببینه و دم نزنه ولی باید بدونه که خودش هیچ وقت گرداننده ی زشتی نباشه
شاید اگه این کارای نادرست نباشه یادی از مزدای بزرگ نکنیم