امشب با همیشه فرق دارد. نمیدانم. نمیدانم فرقش در چیست.
اما فراقت، خواب از دیدگانم ربوده. بستر را رها می کنم. به سراغ پنجره می روم. همان پنجره ای که برایت آشناست.
پنجره ای که بارها و بارها تنهاییم را در کنارش با تو قسمت کردم.
امشب هم تنهایم. تنهای تنها و عجیب برایت دلتنگ!
نمیدانم چه شد که این بار بسیار زودتر از آنچه انتظارش را داشتم مرا دعوتم کردی.
نمی خواهم بدانم. چرا که در چنته ام جز گناه نبوده که گمان برم بر آن. نه، نه ، این بار جز لطف و عنایت تو چیزی را دخیل نمی بینم.
کنار پنجره می ایستم و خیره به آسمان با تو سخن می گویم. شکایت از دوران هجران و رضایت از روز وصال.
می آیم تا نذرم را ادا کنم. خوب میدانی از چه سخن می گویم. آری، از دلم. دلی که نذر قدوم مبارکت کرده بودم.
تمام وجودم را در آن گنجانده ام و اکنون به نزدت می آورم. گلایه نکن. نیک می دانم که برایت ارزشی ندارد. دلی که بارها و بارها غیر تو را برگزید. اما هر بار پشیمان تر از قبل به سراغت آمد. نمی خواهیش؟
اما این تنها نیست. به همراهش دشنه ای می آورم. در مقابلت زانو می زنم و دلم را به تو هدیه می کنم. دشنه را بر دستان می گیرم و به سویت بالا می آورم. آن را برگیر و بر دل زن. بزن تا آنچه جز تو در آن نهفته است بداند که این بار تصمیم جدیتر از همیشه است. بداند که این بار این دل، اسماعیل است و من ابراهیم. و خون قربانی ابراهیم تنها به پای مولایش ریخته می شود. می خواهم تو آن را پاک سازی.
مولایم!
دل عجیب بی قرار است. دیگر از دست من کاری بر نمیآید. بدان که دیگر اغیار را در آن جایی نیست. می آورم تا قرارش باشی.
می آیم برای جبران گذشته. گذشته ای که بارها و بارها منتظرم بودی و من نیامدم. چه سخت بود لحظاتی که چشمان منتظرت را میدیدم، اما نگاه از نگاه مهربانت برمیداشتم تا لحظه ای به خوشی های دنیایی ام ادامه دهم. و افسوس که همه آن به ظاهر
خوشی های دنیایی بلای جانم گشت.
چقدر دادی و نگرفتم.
چقدر گفتی و نشنیدم.
چقدر آموختی و نیاموختم.
چه شبهایی که گفتی بیا تا می نابت دهم. اما من از تلخی آن نالیدم و مستی سوری را بر می بیغشت برگزیدم، که هربار روانه قتلگاهم می کرد اما تو باز با جرعه ای رهایی بخشم می شدی.
چه روزهایی که اخمت را دیدم و دانستم بر رفتنم رضا نداری، اما جسورانه از کنار اخم چشمان مبارکت گذشتم و در عمق چاه نادانی خویش افتادم و آه از نهادم برآمد. و باز این بار دستار روحانی تو بود که از عمق چاه بالایم کشید.
چگونه می توانم فراموش کنم آن لحظاتی که در دریای گمراهی هایم غرق بودم و تو، با یک نگاه اسیرم می کردی.
اکنون تشنه ام. مرا بچشان. تنها به پیاله ای باز مستت می شوم و بیقرار به سراغت می آیم. تشنه ام تنها به جرعه ای...........دریغم مکن.
مولایم!
من می آیم. خواه قبولم کنی یا نه. می آیم و آنچنان غریبانه سوز فراقت می خوانم تا خود به سراغم آیی.
می بینی این بار. می بینی تنهای تنهایم و هیچ با خود ندارم. جز این دل اسیر!
بهانه ات را می گیرد. دیگر من آنرا درمان نمی توانم. می آورمش تا خود افسارش را به دست گیری. آنرا به هر سمت که می پسندی رهنمون باش که از عهده ام خارج است.
دلی را که خود اسیرش کرده ای اکنون نیز خود آزادش کن. من نتوانم. و نیز میدانم که آزادی من تنها یک اسارت دنیایی بیش نخواهد بود. تو آزادش کن مولا. آزادش کن. بدان دیگر تحملم به سر آمده. بدان این بار که می آیم سوای هر بار است.
و تنها نگاهت را می خواهم.
مهدیا!
دل شکسته ام را به تو می سپارم، دلدارم تو باش.
...................
لطفا اولین کامنت من رو بخونید.
السلام علیک یا روح الله
سلام همراهان خوبم
این پست دیگه آخرین بخش از نشانه های ظهوره که توی شش قسمت نوشته شد.
ان شاءالله که مفید بوده باشه. عزیزانی که توی پست قبل سوالاتی نوشته بودند، همونجا پاسخ دادم. اگه پاسخش رو ندیدند یه زحمت بکشند و برگردند بخونند.
و اگه سوالاتی هم هست تو همین پست بنویسید. ان شاءالله بتونم پاسخگو باشم.
یکی دیگه از نشانه هایی که حتما پیش از ظهور اتفاق میفته، همین صیحه آسمانیه. طبق بعضی از روایات، این ندای آسمانی ندای جبرئیل (ع) است. این ندا در واقع به نوعی همه مردم جهان رو از ظهور امام مهدی (ع) آگاه می کنه. این ندا توی ماه رمضان شنیده میشه. اون چیزی که از روایات در مورد این صیحه برمیاد اینه که:
1- وقوع آن بشارت ظهور را به همراه خواهد داشت و به گونهای خواهد بود که مردم را متوجه ظهور خواهد کرد.
2- محتوا و مضمون دعوت، بیان حقانیت و ظهور دادگستر الهی، حضرت مهدی (ع) خواهد بود به گونهای که مردم به درستی آن را درک کرده و متوجه آن میشوند که وی همان موعود و منجی حقیقی میباشد.
امام باقر (ع) میفرمایند:
«ندا کنندهای از آسمان، نام قائم را ندا میکند. پس هر که در شرق و غرب است، آن را میشنود. از وحشت این صدا، خوابیدهها بیدار، ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش میایستند. رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند، زیرا صدای نخست صدای جبرئیل روح الأمین است.»1
همچنین امام صادق (ع) میفرمایند:
«هرگاه گویندهای از آسمان صدا بزند که حق با اولاد محمد (ص) است، آن هنگام، ظهور مهدی (ع) بر سر زبانها میافتد، به گونهای که غیر از او یاد نمیکنند.»2
اما محتوای این ندای آسمانی چیه؟
روایات متعددی داریم از جمله:
امام صادق (ع) در اینباره فرمودند: " ندا دهنده ای از آسمان به نام قائم (ع) و نام پاک پدرش آواز می دهد." 3
نفس زکیه به معنای شخصی است که به رشد و کمال رسیده یا انسان پاک و بیگناهی است که قتلی مرتکب نشده. در قرآن کریم حضرت موسی (ع) در
اعتراض به کار حضرت خضر (ع) میفرمایند: «آیا جان پاکی را بیآنکه قتلی انجام داده باشد، میکشی»4
مقصود از قتل نفس زکیه این است که اندکی پیش از قیام امام مهدی (ع)، شخصیت برجسته یا بیگناهی به دست مخالفان حضرت کشته میشود. زمان این رخداد بر اساس بعضی از روایات پانزده شب پیش از قیام امام مهدی (ع) است.
امام صادق (ع) در اینباره فرمودند: «بین قیام قائم آل محمد (ص) و کشته شدن نفس زکیه تنها پانزده شب فاصله است.»5
سلام بر مادرم زهرا (س)
سلام بر یادگار نیکویش امام مهدی (ع)
و سلام بر منتظرانش که امروز اندوهی بس عمیق دلنوازیشان می کند.
و عرض تسلیت به محضر مبارک مولایم مهدی (ع) و شما یاران بزرگوارم.
و اما توضیح مختصری درباره نشانه های حتمی:
الف) خروج سفیانی:
سفیانی مردی از نسل ابوسفیان است که اندکی پیش از ظهور از سرزمین شام قیام میکند. امام صادق (ع) در توصیف او میفرمایند: «اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین مردم رامشاهده کردهای.»1
آغاز قیام او در ماه رجب است. وی پس از تصرف شام و مناطق اطراف آن به عراق حمله میکند در آنجا به کشتار گستردهای دست میزند و با دشمنان خود به شکل فجیعی رفتار میکند. او لشگری را برای مقابله با حضرت مهدی (ع) به حجاز میفرستد که لشگرش در منطقهی بیدا فرو میرود و همهی لشگریانش نابود میگردند. حکومت او به گونهای است که شیعیان و انسانهای درست کردار از حاکمیت وی در رنج و عذاب هستند.2 براساس بعضی روایات، از خروج تا کشته شدن او پانزده ماه به طول میانجامد.
خسف بیدا:
خسف به معنای فرو رفتن است و بیدا منطقهای میان مکه و مدینه است. مقصود از خسف بیدا این است که سفیانی برای مقابله با امام مهدی (ع) لشکری به سمت مکه روانه میکند. هنگامی که لشکر او به منطقهی بیدا میرسد، به صورتی معجزه آسا در زمین فرو میرود.
امام باقر (ع) در اینباره فرمودهاند: «به فرمانده سپاه سفیانی خبر میرسد که مهدی (ع) به سوی مکه رفته است، پس لشکری در پی او روانه میکند ... چون لشکر سفیانی به سرزمین بیدا رسید، ندا دهندهای از آسمان آواز میدهد: ای سرزمین بیدا، آنان را نابود کن. پس آن سرزمین لشکر را در خود فرو میبرد.»3
امام علی (ع) نیز در تفسیر آیه 51 سوره سبا میفرمایند: «در آستانهی ظهور قائم ما مهدی (ع)، سفیانی خروج میکند ... سپاه وی به سوی مدینه حرکت میکند و چون به سرزمین بیداء میرسند، خداوند آنها را در کام زمین فرو میبرد.»4
ج) خروج یمانی:
وی که گویا مردی از یمن است، همزمان با خروج سفیانی از شام قیام میکند و مردم را به حق و راستی و عدالت دعوت میکند. از امام باقر (ع) روایت شده: «خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال است ... و در مسان پرچمها، هدایت کنندهتر از پرچم یمانی نیست.»5
همچنین در جایی دیگر میفرمایند: «... در میان بیرقهایی که قبل از قیام مهدی(ع) بلند میشود، پرچمی هدایت کنندهتر از پرچم یمانی وجود ندارد. آن پرچم هدایت است، چون به سوی صاحب شما (امام مهدی (ع)) دعوت میکند.»6