همیشه فکر می کردم اگه یه روز برم کربلا ...........
سلام
گذشت. دهه اول محرم، تاسوعا، عاشورا، رقیه، عباس، حسین (ع) ..........
و زینب ماند. و بچه ها، تاریکی، تنهایی، غریبی، اسیری ...........
این روزا از این حرفها زیاد شنیدیم. مصیبت خیلی بزرگ بوده. تو مجلس که میشستم وقتی مداح این مصیبتها رو میخوند، دیگه تحمل نداشتم. دستمو رو گوشم میذاشتم. دلم میخواست داد بزنم بگم آقا دیگه نخون. دیگه بسه. خیلی سخته. ما خانوما تحمل شنیدنشو نداریم. نگو.
اما ... اما یادم به مصیبت خانوم زینب (س) افتاد. چطور این همه سختیو تحمل کردند؟ واقعا امان از دل زینب.
اگر این است آثار شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
یادم اومد یه جایی خونده بودم:
" مرحوم حاج ملا سلطان علی تبریزی در عالم رویا خدمت امام زمان (عج) رسید و عرض کرد: ای مولای ما! آیا آن چه در زیارت ناحیه مقدسه آورده شده و می فرماید: " فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما" صحیح است؟
فرمود: آری، صحیح است.
عرض کردم: آن کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟
حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
_ آیا مصیبت حضرت عباس است؟
_ اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
_ آیا مصیبت حضرت سید الشهداست؟
_ اگر سید الشهدا هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
_ پس کدام مصیبت است؟
_ مصیبت اسیری زینب." 1
مولای ما! دیدی بر سر اماممان چه آوردند؟
دیگه نمی تونیم تحمل کنیم. شنیدیم که ظالمان چه کردند با جدتان حسین (ع) و ما اونروز نبودیم و امروز هم کاری از دستمون بر نمیاد. فقط گریه می کنیم و بر سر و صورت می زنیم.
آقا! هزار و سیصد، چهارصد ساله که شیعه داره بی تابی می کنه. ما که نمی تونیم کاری انجام بدیم. پس کی قراره بیاد و انتقام بگیره و دل شیعه رو شاد کنه؟
تنها چیزی که دل داغدیده مونو آروم می کنه همینه که میگن: شما میایید و انتقام خون شهدای کربلا رو می گیرین. پس بیایید دیگه.
داشتم می گفتم. همیشه فکر می کردم اگه یه روز برم کربلا دیگه نمی تونم تحمل کنم. دیگه طاقت نمیارم و همونجا اینقدر گریه می کنم.... اینقدر از گودال قتلگاه تا تل زینبیه رو هروله می کنم به یاد عمه بزرگوار.
اما تا که رسیدم کربلا دیدم کربلا، آرامش، آرامش.........
باورم نمیشد. چقدر آقای کربلا مهمون نواز هستند. واقعا نمیذارن به مهموناشون سخت بگذره. با وجود همه بی تابی های روز عاشورا اما، تو حرمشون چه آرامشی حاکمه.
کنار ضریح شش گوشه شون هیچ آرزویی نداشتم جز اینکه هر کی آرزو داره اینجا رو ببینه به آرزوش برسه.
مولای ما!
این جمعه هم با دلی پر از غم از مصیبت جدتون حسین (ع) به انتظارتون می نشینیم. چرا که مرهم دل زخمیمان تنها تویی.......
این الطالب بدم المقتول بکربلا؟
1. العبقری الحسان، ج1، ص 98، اشک های امام زمان (عج)، ص94.
سلام گلم
اگه کوتاهی از من میبینی به بزرگواریت منو ببخش
چرا نیام چرا فکر میکنی فراموش میکنم
درسته شاید دیگه به این زودی یا هیچ وقت آپ نکنم ولی بهت قول میدم هر وقت رد پای قشنگتو تو کلبه حقیرم ببینم میام اگه زنده باشم میام که لذت دستنوشته های زیباتو منم ببرم
وبرات ارزوی موفقیت کنم
سلام گلم
اگه کوتاهی از من میبینی به بزرگواریت منو ببخش
چرا نیام چرا فکر میکنی فراموش میکنم
درسته شاید دیگه به این زودی یا هیچ وقت آپ نکنم ولی بهت قول میدم هر وقت رد پای قشنگتو تو کلبه حقیرم ببینم میام اگه زنده باشم میام که لذت دستنوشته های زیباتو منم ببرم
وبرات ارزوی موفقیت کنم
سلام آبجی
مس همیشه قشنگو مملو از مفهم البته هر کس به اندازه درکش
موفق باشی
واسم دعا کن
ایشالله به هر چی میخوای برسی
بای تا های
بسم رب الشهید
شهدا رفتند !!! [ناراحت]
ما مانده ایم ... [گریه]
چه تنها و بی ثمر ...[گریه][گریه]
در پناه دوست باشید [گل]
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی ... با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا ... تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید
گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن ... عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید
گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم ... راه عشق و عاشقی و مستی ونجوا کشید
گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش ... عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید