و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

و اینک ...

... و اینک لحظه وداع با علی !                        

چه دشوار است.

 اکنون علی باید در دنیا تنها بماند.

   سی سال دیگر!

  فاطمه (س) به ام ارفع گفت: بستر مرا در وسط خانه بیانداز.

 آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.

 لحظه ای گذشت و لحظاتی ...

 ناگهان از خانه شیون برخاست.

پلک هایش را فرو بست و چشم هایش را به روی محبوبش گشود.

 شمعی از آتش و رنج در خانه علی خاموش شد.

 و علی تنها ماند، با کودکانش.

 از علی خواسته بود تا او را شبانه دفن کند، و آرامگاهش را کسی نشناسید ...

 و علی چنین کرد.

 اما کسی نمی داند که چگونه؟ و هنوز نمی داند کجا؟

 در خانه اش یا در بقیع؟ معلوم نیست.

 و کجای بقیع؟ معلوم نیست.

 آنچه معلوم است رنج علی است امشب بر مزار فاطمه.

 و من در این فکرم که مرگ مادر چقدر سخت است!

 آن هم برای دخترش " زینب".....

نظرات 4 + ارسال نظر
رضوان چهارشنبه 7 تیر 1385 ساعت 08:35 ب.ظ http://dosetdaram6ta.blogsky.com

سلام


به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند
دلم تنگ است...
بیا ای روشن ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است

erfanet چهارشنبه 7 تیر 1385 ساعت 08:41 ب.ظ http://ss57.blogsky.com

سلام دوست گلم
هر دری را با کلیدی می گشایند، با کلید درستی و راستی درهای دلها را به روی خود بگشای زیبا بود و قشنگ
ممنون که اومدی بازم بیا
تا بعد
یا حق من اپم

غروب چهارشنبه 7 تیر 1385 ساعت 10:16 ب.ظ

سلام عزیزیم
اول از همه خطت را درست کن تا ملت رغبت کنند بخوانند حیف از این متون زیبا نیست با چنین خطی

طلبه ی امروزی شنبه 10 تیر 1385 ساعت 12:22 ق.ظ http://talabeh.blogsky.com

سلام
چه مظلومانه خاموش شد شمع عمر نازنین بانوی عالم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد