و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

سوال و جواب مهدوی

 

در پاسخ به سوال برادر بزرگوارمون آقا محمد علی از وبلاگ ایران اسلام

که پرسیده اند: چرا امام زمان از نظرها غایب شدند؟

 و چرا ما از وجود ایشان بی بهره هستیم؟

 ما چطور می توانیم از وجود امام زمان بهره ببریم؟

 

درباره حقیقت غیبت امام مهدی (ع) و چگونگی پنهانی زیست آن حضرت دو دیدگاه وجود دارد:

ناپیدا بودن امام

ناشناس بودن امام

 

امام صادق (ع) می فرمایند: " در زمان غیبت مردم امام خویش را نمی یابند، با اینکه او در موسم حج حاضر می شود و مردم را می بیند و کسی او را نمی بیند."

غیبت نعمانی ص 175

 

عبد الله بن فضل هاشمی می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند: " همانا برای صاحب این امر غیبتی است که چاره ای از آن نیست و در آن هر فرد باطلی در شک و تردید قرار می گیرد."  پس به امام عرض کردم: فدایتان شوم، این غیبت به خاطر چیست؟ "

 امام فرمودند: " حکمت و جهت غیبت او همان حکمت در غیبت حجت های الهی که قبل از ایشان بودند، می باشد و جهت و سبب غیبت مشخص نمی گردد مگر بعد از ظهور حضرت.

همان طوری که حکمت آنچه را حضرت خضر انجام داد یعنی سوراخ کردن کشتی و کشتن آن پسر بچه و بنای آن دیوار تا هنگام جدایی آن دو، برای حضرت موسی روشن نگردید.

ای فرزند فضل، این امری است از ناحیه خداوند متعال و سری است از اسرار الهی و غیبی است از غیب های خداوند متعال و آنگاه که دانستیم خداوند حکیم است باید بپذیریم که همه کارهای خداوند بر اساس حکمت است گر چه سبب و جهت آن برای ما مشخص و معلوم نباشد."

منتخب الانوار المضیئه، ص 154

 

آنچه که از این روایت و امثال آن به دست می آید این است که علت اصلی غیبت چیزی است که اطلاعی از آن نداریم و علت غیبت از مصادیق " غیب"  است که صلاح ما در پرده برداشتن از غیبت نبوده است تا آن گاه که هستی از پرتو نور آن نیر اعظم روشن گردد و راز غیبت را بر ما آشکار کنند.

اما در عین حال در برخی از روایات حکمت هایی برای غیبت ذکر شده که عبارتند از:

امتحان مردم در زمان غیبت، نبودن بیعت کسی بر گردن ایشان، حفظ جان و ترس از کشته شدن و قدرناشناسی مردم.

اما باید گفت ما از وجود ایشان بی بهره نیستیم. مبادا فراموش کنیم که  امامی داریم مهربان که لحظه ای از مراعا ت حال شیعیان خود غافل نیست. خودشان فرموده اند:

انا غیر مهملین لمراعاتکم، و لا ناسین لذکرکم، و لو لا ذلک لنزل بکم الاواء و اصطلمکم الاعداء.

ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما را ریشه کن می نمودند.

و اما فایده امام غایب و چگونگی بهره مندی از الطاف قدسی ایشان، سوالی است با سابقه بسیار طولانی که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است.

برای اینکه این پست زیاد طولانی نشه، ان شاء الله در پست بعدی به این سوال جواب میدهیم.

نظرات 18 + ارسال نظر
نسرین جمعه 14 مهر 1385 ساعت 01:04 ق.ظ http://www.nasigoli.blogsky.com

سلام به روی ماهت ساحل جوونم! من جواب کامنتتو میل می کنم واست گلم! موفق باشی! یا حق!

نسرین جمعه 14 مهر 1385 ساعت 01:16 ق.ظ

سلام ساحلم اگه هستی برو میلتو بخون گلم! یا حق!

زیرزمین جمعه 14 مهر 1385 ساعت 05:50 ق.ظ http://www.zirzaminehaftom.blogsky.com

who allowed u to answer our question ? ها

سلام
ممنون از توجهتون
راستی دیدید وقت کمه و نتونستم به قولم عمل کنم و دیشب جوابتون رو بنویسم.
خیلی باور کنید این ایام وقت کم میاد.
سعی میکنم سریعتر جواب بدم البته یک قسمت که نوشتم دیگه نه؟؟
یا علی

ستاره جمعه 14 مهر 1385 ساعت 09:27 ب.ظ

واقعاً‌ که خیلی نامردی اگه منو به خاطر جدایی تحسین می کنی لابد اون موقع هم به خاطر کنار هم بودن سرزنش می کردی گفته باشم هیچ توضیحی ازت نمی خوام فقط دیگه دوستت ندارم

ستاره دریایی شنبه 15 مهر 1385 ساعت 07:24 ق.ظ http://setaredaryaei.blogfa.com

سلام
نماز روزه هاتون قبول باشه
نه خوشم اومد هر چقدر ما زدیم تو خاکی و مطلب ابکی مینویسیم برعکس شما پر محتوا مینویسی
چند تا متمم کوچولو به متنت بزنم
یکی اینکه امام تو زمان غیبت مثل خورشید پشت ابره ما نمیبینیمش ولی از روشنایی وسایر منفعتهاشون استفاده میکنیم
دوم اینکه فرق بین امام و پیامبر در رجوع مردمه یعنی اینکه پیامبر برای هدایت خودش سراغ مردم میرفت و دعوت میکرد به دین .ولی امام منتظر میمونه تا امادگی در قبول فرامین خدا در مردم پیدا بشه یکی از دلایل ۲۵ سال خانه نشینی مولی امیر المومنین (ع)همین مطلبه
در ضمن جدا از مطالبم حس تندی برداشت میشه !!!!!!
دوست داشتم میتونستم یه انتقادی به بحثت کنم که تلافی کرده باشم !!اما حیف مطلبت خیلی قشنگ بود دلم نیومد
التماس دعا
یا علی

ریحانه شنبه 15 مهر 1385 ساعت 07:49 ق.ظ http://etre-zohoor.blogsky.com

به نام خدا
سلام
می بینم که عملا به جد در حال کار علمی هستید مطلوب است که خدا خیرتان دهد.
واقعش اینه که استاد دیروز قم بودن و امروز مجددا رفتند
به استاد گفتم که حتما وبلاگتو ببینن اما ظاهرا سرشون خیلی شلوغ بوده

پاییز شنبه 15 مهر 1385 ساعت 01:13 ب.ظ http://www.thy-fall.persianblog.com

سلام.می دونین تو یه برنامه ی تلویزیونی شنیدم که دعا می کردن: خدایا به ما کمک کن تا ظهور کنیم تا بتونیم اون کسیو که همیشه ظاهره ببینیم... من خیلی خوشم اومد... مثه همین خورشید پشت ابر می مونه که ما اگه از ابری بودن شکوه می کنیم اما این اوست که همیشه هست و برکات بودنش به ما می رسه.

ستاره دریایی شنبه 15 مهر 1385 ساعت 01:53 ب.ظ http://setaredaryaei.blogfa.com

!!!؟

یک خواهر شنبه 15 مهر 1385 ساعت 08:18 ب.ظ http://hidar.persianblog.com

باسلام
طاعاتتان قبول باشد.
تمایل دارم به هم تبادل لینک نماییم اگر موافقیت مرا خبر کنید.
التماس دعا

دل شکسته شنبه 15 مهر 1385 ساعت 10:25 ب.ظ http://www.ghoroubestan.blogfa.com

سلام.امیدوارم خوب باشین؛

به نظر من هر کی دلش پاک باشه و هیچی تو دلش نباشه می تونه امام زمان رو ملاقات کنه.
درسته وقتی در باره ی این حرفا صحبت می کنم یه سردی و لرزش تو وجودم می شینه و انگار که هوا سرد و تنم می لرزه.ولی من نمی تونم به امام زمان نزدیک شم.
چون لیاقتش رو ندارم.

ولی امیدوارم که ایشان ما رو از این فلاکتها نجات بدن.
پس به انتظار می نشینیم تا هر چه زودتر...

من آپ هستم.خوشحال میشم سر بزنین.


خوش باشین
بای

احمد رضا جهاندیده یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 07:30 ق.ظ http://arj57.blogfa.com/

. اثر تشریعی ، همان هدایت های حضرت است که بر پنج گونه :
1.رهنمودهای حضرت در مسائل اخلاقی فردی یا اجتماعی ؛
2.رهنمودهای حضرت درشبهات معرفتی واعتقادی یااحکام شرعی ؛
3.احکام ولایی یا قضایی امام در اختلافات بین مردم و رهنمودهای آن حضرت در موضوعات خارجی ؛
4.دعاهایی که حضرت،همواره،بویژه در شبهای قدر و هنگام عرضه ی اعمال مردم بر آن حضرت ،برای افراد خاص یاعموم شیعه یا عموم مردم میکند.
5.اظهار برائت آن حضرت از برنامه یاگروه و یا لعنت بر اشخاص خاص که باعث رسوایی آنان و آشنایی مردم با هدایت یافتگان و گمراهان می شود .
این هدایت ها ،در سه دوره است :
الف : از تولد تا پایان غیبت صغری؛ ب)دوران غیبت کبری ؛ ج)دوران ظهور .
.
پنجم ـ شیخ صدوق از سعد بن عبدالله قمی(از بزرگان اصحاب امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل کرد که اومیگوید : لیستی از چهل سوال مشکل تهیه کردم که پاسخ دهنده ای برای آن نیافتم ،جز بهترین همشهری ام . احمد ابن اسحاق (صحابی بزرگوار امام حسن عسکری (علیه السلام) ) که عازم شهر سامرابود . من نیز در پی او حرکت کردم . در بین راه به او رسیدم .پس ازاحوال پرسی ، از من پرسید:«سفر به خیر !برای چه آمده ای ؟»گفتم :«به سبب شوق ملاقات شما و پرسش از شما به خدمت رسیدم.».
احمد ابن اسحاق گفت:«هر دو هدف مشترک داریم . اکنون من تصمیم دارم که به ملاقات مولایم امام حسن عسکری (علیه السلام) بروم و مسائل پیچیده ای را در تاویل و تفسیر قرآن از او بپرسم.سپس تو هم دراین سفر مبارک همراه ما باش که به دریایی از علم وکمال دست می یابی که عجایب آن پایان ندارد و گوهرهای کم یاب آن فنا نپذیرد .اوهمان ، امام ما است .»

احمد رضا جهاندیده یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 07:31 ق.ظ

با هم ،سفر را ادامه دادیم تا به سامرا رسیدیم به سوی خانه ی امام وآقایمان شتافتیم. اجازه خواستیم .اجازه ی ورودی به ماداده شد . بردوش احمد بن اسحاق‌, صدوشصت کیسه ی بسته ازدینار ودرهم با مهر صاحبان اش بود.
سعد می گوید:وقتی وارد برآن حضرت شدم ،چهره نورانی آن جناب را چونان ماه شب چهاردهم دیدم ،در حالی که بر زانوی راست آن جناب ، کودکی زیبا ،مانند ستاره ی مشتری بود. در وسط سر فرقی داشت که میان دو طرف موهای سر ،بسان الف بین دوواو بود.
در مقابل مولایم ، گوی زراندودی بود که خطوط راه راه در بین نگین های خاتم کاری شده ،روی آن می درخشید .یکی از بزرگان بصره ، آن را به حضرت هدیه داده بود .
دردست حضرت ، قلمی بود که هر گاه می خواست چیزی بنویسد ،کودک (قلم را از ) دست حضرت می گرفت! آن بزرگوار نیز با ملاطفت گوی طلایی را به گوشه اتاق می انداخت تا کودک به آن مشغول شودو مانع از نوشتن او نشود.ما ، سلام کردیم .حضرت با محبت به ما جواب داد.فرمود بنشینیم هنگامی از نوشتن فراغت یافت ، احمد ابن اسحاق پارچه را از روی انبان پول برداشت و آن را خدمت حضرت گذاشت . حضرت به فرزند گرامی اش فرمود:«عزیزم !مهر را از بسته های هدیه ی دوستان و شیعیان ات برداد»کودک فرمود:«آیا دستی پاک را به هدایای آلوده اموال کثیف مخلوط به حرام دراز کنم ؟!».
مولایم فرمود :«ای فرزند اسحاق !بسته ها را از داخل ابنان در آور تا (فرزند عزیزم) حلال آن را از حرام جداسازد !».
احمد ، دستور امام رااجرا کرد. اولین بسته ای که از ابنان بیرون کرد،‌کودک فرمود:«این ، مال فلانی پسر فلانی از فلان محله ی قم است . شصت و دو دینار از‌آن ،بهای اتاقی است که صاحب اش آن را فروخته است و چهل و پنج و دینار آن ، از پدرش به اوارث رسیده است و چهارده دینار آن ،بهای 9 پیراهن ،و سه دینار آن ،اجاره ی مغازه ».
حضرت فرمود :«پسر عزیز!راست گفتی .اکنون ،مال حرام رابر ایشان مشخص کن».
کودک فرمود:« مال حرام، دو سکه است :یک سکه دینارکه در شهر وی ، فلان سال ،ضرب شده و یک روی آن صاف شده ، و یک سکه ی کهنه آملی ، به وزن یک چهارم دینار . در میان پول ها جست و جو کنید تا آن رابیابید . حرمت آن ، براین جهت است که صاحب آن ، در فلان ماه از فلان سال . یک و یک چهارم من مواد خام در اختیار ریسنده ای قرار داد. مدتی بر آن گذشت . سارقی آمد و آن را سرقت کرد. ریسنده ،جریان را به صاحبش ، خبر داد . اما وی نپذیرفت ، بلکه او را تکذیب کردودر عوض ،یک من نیم مواد نخ ریسه ، از او غرامت خواست . از آن نخ ها ،پیراهنی بافت که این دو دینار بهای آن پیراهن است ،»
سربسته را گشودند . با ورقه ای برخورد کردند که نام صاحب آن و مقدار مال موجمود آن همان طور که امام فرموده بود نوشته شده بود.
بسته ی دیگری را در آوردند . آن کودک ، فرمود :«این، مال فلانی ،پسر فلانی از فلان محله ی قم ،و مشتمل بر پنجاه دینار است ، ولی روانیست ما به آن دست بزنیم !»پرسیدند :«چرا؟»فرمود:« برای آن که این پول ،بهای گندمی است که صاحب آن به کشاورزش ظلم (خیانت)کرده ،سهم خود را با پیمانه کامل دریافت کرده، ولی سهم کشاورز را باپیمانه ناقص پرداخته است».
مولایم امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمود:«راست گفتی فرزند عزیزم !ای احمد ابن اسحاق ! همه ی این اموال را به صاجبان اش برگردان یا سفارش کن به صاحبان اش بر گردانند که ما را نیازی به آن نیست1 .»

احمد رضا جهاندیده یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 07:32 ق.ظ http://arj57.blogfa.com/

در این حدیث شریف ،سعد بن عبدالله اشعری قمی ، دانشمند مورد اعتماد شیعه ، نکات هدایت کننده ی زیر را از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نقل می کند.
1.مشاهده ی آن حضرت در سن کودکی که در دامن پدر بزرگوارش ،برحسب طبع بشری ، شیرینی و رفتار خاص کودکانه خود رادارد و به همین جهت ، قلم و دست پدر بزرگوار را می گیرد و آن حضرت ، برای انصراف او ،‌گوی طلایی را پرتاب می کند. ولی هنگامی که در مقابل مردم قرار می گیرد ، قبل ازآن که به مقام امامت برسد با علم غیب ، از اسرارهدایای ارسالی پرده می دارد .
2.درباره ی یکی از بسته های هدیه می فرماید :« صاحب آن, ادعای اجیری را که مدعی می شود ، سارق پنبه یا پشم ، امانتی را به سرقت برده است . نمی پذیرد و از او یک من و نیم نخ مرغوب غرامت می گیرد و آن را تبدیل به پیراهن می کند و سپس به یک دینار سکه‌ی ری و یک دینار سکه آمل فروخته و پول آن را برای امام می فرستد ، با این که اجیر ،امین است و اگر در نگهداری مال اجاره کوتاهی نکند، ضامن نیست و نمی توان از او غرامت گرفت در این جا ،‌امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در یک شبهه ی حکیمه ی خاص، تاکید می کند که هدیه به امام باید از مال حلال باشد.
3.درباره‌ی پنجاه دیناری که بهای گندمی بود که مالک زمین، با کشاورزی قرارداد مزارعه داشت، ولی در هنگام تقسیم محصول، به کشاورز خیانت کرد و سهم او با پیمانه ناقص داد و کدام سهم خود را فروخت و بهای آن را برای امام فرستاد. ازآن جا که سهم کشاورز، گونه‌ی مشاع ، در بهای گندم وجود دارد، تصرف در آن حرام است. امام (علیه السلام) از این کار خلاف، به علم غیب، پرده بر می‌دارد و تصرف در آن را حرام می‌داند و بر این وسیله ، بر لزوم رعایت حقوق کارگران و کشاورزان. که در طول تاریخ پامال شده است، تاکید می‌کند.
ششم. شیخ صدوق از ابوجعفر محمد بن علی بن اسود حکایت کرد که او گفت : علی بن حسین بن موسی بن بابویه (پدر مرحوم صدوق) پس از مرگ محمد ابن عثمان عمروی (نایب – خاص دوم ) از من خواست از ابوالقاسم حسین بن روح بخواهم که از مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) در خواست دعا کند تا خداوند عزوجل فرزند پسری به او بدهد . من پیام را به نایب امام رسانیدم. او نیز درخواست مزبور را به امام (علیه السلام) رسانید. پس از سه روز به من خبر داد امام (علیه السلام)‌ برای علی بن الحسین دعا کرده است و به زودی خداوند، فرزندی مبارک به او خواهد داد که خداوند عزوجل به برکت آن، بهره‌ی زیادی به او خواهد داد و پس از او نیز فرزندان دیگری به وی خواهد داد .
جالب آنکه راوی می گوید، من نیز همین درخواست را از حسین بن روح داشتم و از او خواستم امام برای من هم دعا کند تا خداوند پسری به من بدهد اما او به من پاسخ نداد و فرمود، راهی برای برآمدن این درخواست نیست .
پس از این دعا برای علی بن بابویه، ابتدا، فرزندش محمد (مرحوم صدوق ) متولد شد و پس از او فرزندان دیگری حسن و حسین، بدنیا آمدند. مرحوم صدوق می گوید: به برکت دعای حضرت، در بیست سالگی مجلس درس گذاشتند. گاهی که ابوجعفر محمد بن علی بن اسود در جلسه‌ی درس من حاضر می شد، می گفت : «از این موفقیت ، نباید تعجب کرد؛ زیرا، ‌تو به دعای امام متولد شده ای!»2

احمد رضا جهاندیده یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 07:33 ق.ظ http://arj57.blogfa.com/

طولانی ولی جالب است مکمل بحث شما

پیردانشمند یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 09:48 ق.ظ http://jadeh-khaki.mihanblog.com

جمله تمام می شود با نقطه . شروع میشود بعد از نقطه . اول و آخر راه را نقطه بگذارید. تا شروع شود و به پایان برسد و شروع دوباره داشته باشد .
........................ سلام

طلبه ی امروزی یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 11:40 ق.ظ http://talabeh.blogsky.com

سلام
سوال خوبی مطرح کردین و جواب شایسته ای هم براش در نظر گرفتین!
خیلی خوب بود و متقن!

آسا یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 01:49 ب.ظ http://talaterashid.blogfa.com

سلام
وبلاگ طلعت رشید به روز شد و منتظر نظرات شما دوست عزیز می باشد
عیدتان مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد