شب بود، سرد بود، زمستون بود، تاریک بود، شب چهارشنبه....
یه جمکران زائر با یه جمکران دل اومده بودند.
داشتم ماشینها رو میشمردم، یکی، دو تا، .... صد تا،.....دویست تا،...
خیلی زیاد بودند، اما یکدفعه چشمم به گروهی افتاد که داشتند پیاده می آمدند.
به ورودی شماره یک که رسیدیم همه کفشها رو درآوردند و ....
هر کس به سمتی رفت. من و ریحانه هم طبق معمول رفتیم به سمت چاه عریضه. کلی نامه داشتم که قول داده بودم بندازم تو چاه. روی یه نامه هم اسم همه دوستانی رو که توی سه تا پست آخریم نظر گذاشته بودند نوشتم و انداختم. خیلی ها رو نام بردم و براشون دعا کردم. بعضی از خانومها هم همونجا کاغذهاشونو به ما میدادند تا واسشون نامه بنویسیم. از درد و دلهاشون می گفتند. از سختیهای زندگیشون. از بچه هاشون.....
من و ریحانه یه جای دنج داریم که هر وقت میریم جمکران اونجا میشینیم و به گنبد فیروزه ای خیره میشیم. همونجا خیلی با آقا حرف زدیم. ...
گفتیم ما که دانشجوی دوره تخصصی معارف مهدویت هستیم، ما که تا الان کلی کتاب درباره آقا خوندیم، ما که این همه دم از انتظار می زنیم، ببینیم واقعا تو این مدت چی یاد گرفتیم و واسه آقا چی داریم....
من گفتم: بیشتر از همه این ذهنمو اشغال کرده که " حمیری می گه: از جناب سعید بن عثمان پرسیدم آیا امام رو دیدی؟ گفت: بله و آخرین بار در کنار خانه خدا دیدم که می فرمود: الهم انجزلی ما وعدتنی، خداوندا آن چه به من وعده فرمودی امضا بفرما." گفتم این خیلی دلمو میسوزونه که آقا خودشون اینجوری برای تحقق پیدا کردن وعده خدا (ظهور) دعا می کنند اونوقت ما ......
ریحانه می گفت: شنیده ام گفته ای که شیعیان مرا به قدر آب هم طلب نمی کنند، از این سخن دلم گرفت .........
از نامه ها گفتیم، نامه هایی که چند دقیقه قبل تو چاه عریضه نویسی انداخته بودیم. آخه همه اون نامه ها یه جورایی گلایه بود، شکایت بود، درد و دل بود، حاجت بود، حاجت های دنیایی و .....
اما یه چیزی که خیلی برامون عجیب بود نامه یه پسر بچه کوچولو بود. محمد رضا فقط هفت سال داشت اما.... تنها کسی بود که نامه اش یه هدیه برای خود آقا بود. تنها نامه ای که تو اون هیچ حاجتی، گلایه ای، شکایتی ... نوشته نشده بود.
نامه محمد رضا یه نقاشی بود برای آقا. حضرت ابراهیم رو با چهره نورانی کشیده بود و یه بچه هم تو دستاش که میخواست قربانیش کنه. خودش اینو برام توضیح داد. ... کلی پای نامه اش اشک ریختم. نمی دونم محمد رضا چیو میخواد برای امام زمان قربانی کنه. ولی ...
خوش به حال محمدرضا. کاش من هم ....
فهمیدم که با بالا رفتن سنم چقدر از معصومیت دور شدم.
این همه آدم اومده بودند، اما من بین یه جمکران دل فقط یه دل جمکرانی پیدا کردم. به ریحانه گفتم حالا می فهمیم معنی این شعر که خوندی چیه. گفتم: کاش لا اقل تو یکی از اون نامه نوشته شده بود: "عجل علی ظهورک"!
دلم شکست، گفتم: آقا! به خاطر این دل جمکرانی هم که شده ظهور کن.
آقا! شما رو به این بچه های معصوم قسم میدم دل همه ما رو جمکرانی کن!
بیایید عیدانه از مولا بگیریم.
سلام بر شما!
عید سعید غدیر را به شما تبریک می گویم و امیدوارم که خوش باشید!
درباره نکاتی که نوشتید:
یکم. به گمانم قلم این کمین ناتوان است نه چیز دیگر.
دوم. در دیگر زمینه ها هم می نویسم. داستان و شعر هایم را در وبلاگ دیگرم(http://sajjadi.persianblog.com) آپلود کرده ام.
سوم. در موارد دیگر٬ همه چیز نشان از لطف شما دارد.
الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی ابن ابی طالب (ع)
عید سعید غدیر خم رو خدمت امام عصر (عج) و رهبر عزیزمون و همه مسلمانان و دوستان تبریک و تهنیت عرض می نمایم .
سلام علیکم
عید ولایت عید الله الاکبر عید امامت عید غدیر بر شما مبارک .
انشالله الساعه با ظهور حضرت بقیه الله روحی فداه دین خدا تکمیل شود و نعمت برای ما تمام شود و خدا از اینکه دین ما اسلام باشد راضی گردد .
مگر میشود آخرین پیغمبر خدا که قرار نیست بعد از او پیغمبر دیگری بیاید و از طرفی تمام حقایقی که میخواسته توضیح بدهد را نداده ، برای بعد از خودش جانشینی نگذارد ؟
عیدی .... اگر قبول بفرمائید .
بنام حنان مهر پرور
پایی که نیست همره مولا شکسته باد
دستی که نیست یاور ان شاه بسته باد
تکمیل دین از او شد نعمت از او تمام
عید غدیر بر همه یارب خجسته باد
[گل][گل][گل][گل][گل]
تا خداهست ... بروز شد
سلام ساحل جان ... عید بزرگ غدیر ... روز اتمام نعمت الهی بر اهل آسمان و زمین و روز ولایت مولا علی (ع) بر شما مبارک . التماس دعا
یا لیلی
سلام
من بنده ناتوان ومولا علی(ع) است
پیوند دل غریب من با علی(ع) است
من زنده به عشق مرتضایم زیرا
ذکر ضربان قلب من یا علی (ع) است
ضمن تبریک به مناسبت عید باشکوه غدیر باید عرض کنم اینبار متفاوت به روزم خوشحالم میکنید سر بزنیدو نظرتونو بنویسید
یاحق
سلام علیکم
عیدتون هم مبارک
همیشه بشادی و خوشی
علی وار باشید ..
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
یا حق
با سلام
عید غدیر مبارک
با خبری اززنا قطب صوفیه درخانقاه به روز شدم.
یا علی
سلام. ممنونم. شما لطف دارین ساحل جان. عید ِ شما هم مبارک باشه. عیدی بله٬ معمولا میان به دیدار از سادات و عیدی هم می گیرن!
تشریف بیارین. خوشحالمون می کنین.
سلام. حال شما؟ عید سعید غدیر را به شما تبریک و تهنیت می گویم
سلام
ممنونم از آمدن شما
یک سوال : کد این پیام موقع باز شدن وبلاگ را از کجا آورده اگه به ما هم نشان دهی ممنون میشم
راستی من نیز سما رو لینک کردم
تا دیدار بعدی خدانگهدار
سلام
عیدتون مبارک....ملتمس دعاییم...
روزبیعت مبارک مطالبتان زیباست لکن چاه هیچ سندی ندارد کمی متعجبم یکی را.ی نمی دهد دیگری ...
تا حالا فکر کردین تکلیف اونهایی که میخوان توی صف جلو بزنن چی میشه؟
سلام عزیزم در جواب سوالتون باید بگم اگه منظورتون اینه که سعی میکنن از همه جلو بزنن تا اولی باشن باید بگم اگه قرار باشه تو زمان خاصی اونها اولی بشن اگه خودشون رو به هر نحوی هم بخواد به اول صف برسونه تا زمانش نرسه نمی شه درسته که تو زندگی تلاش هم مهمه اما اگه قرار باشه یک نفر این زمان در هندوستان بمیره حتماْ در اون زمان خودشو به هندوستان میرسونه و این حرفی توش نیست نکته اصلی اینه چطور برسه و از اون زمان های گذشته چطور استفاده کرده آیا الان که زمانش شده افسوس نمی خوره پس اولی یا آخری یا وسطی مهم نیست کیفیت مهمه امیدوارم جوابت رو داده باشم اگه بد متوجه شدم بهم بگو عزیزم