و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

با کاروان عشق

سلام

این ایام رو خدمتتون تسلیت عرض می کنم.

حتما شنیدین که میگن: انتظار امتداد عاشوراست.

اگه اینجوریه پس باید منتظران هم عاشورایی باشند.

حالا واقعا ماها عاشورایی هستیم؟

اگه هستیم پس چرا ده روزه هفتاد و دو نفر یار برا امام حسین ( علیه السلام) پیدا شدند ولی الان بعد از گذشتن هزار سال هنوز سیصد و سیزده نفر یار برا امام مهدی ( علیه السلام) آماده نشدند؟

این بار صدای زنگ کاروان مهدی ( علیه السلام) میاد.

منتظران عاشورایی شوید.......

التماس دعا

 

فقط سه روز

وارد دانشگاه که شدم اطلاعیه روی دیوار منو هم مثل بقیه متعجب کرد. باورم نمیشد.

" دانشجویان عزیز به دلیل قطعی آب شهر در سه روز آینده در مصرف آب صرفه جویی کنید."

سه روز؟ چه خبره؟ برای چی؟

بچه ها گفتند اخبار استان اعلام کرده برا تغییر مسیر سد، سه روز آب شهر قطع میشه.

وای! چه فاجعه ای! آخه مگه میشه بدون آب زندگی کرد؟

سمیه می گفت: قراره خوابگاه رو هم تعطیل کنند.

هلیا می گفت: شماره تلفن خونمون شبیه به شماره سازمان آبه. از صبح تا حالا کلافه شدم از بس تلفن جواب دادم: " خانم راسته که میگن سه روز آب نداریم؟؟"

یه لحظه به خودم اومدم، وای امتحان! امروز امتحان میان ترم داشتیم اما هیچ کدوم از بچه ها حواسشون نبود. دغدغه فقط قطعی آب بود.

استاد اومد و رفتیم سر کلاس. طبق معمول، تعداد زیادی از بچه ها ( از جمله خودم) درس نخونده بودند و میخواستند امتحان رو کنسل کنند. اما از اون استادا نبود که زیر بار بره.

با ترس و لرز نشستیم سر کلاس.

استاد وارد شد، اونم مثل بقیه، بحث آب رو شروع کرد و از مشکلاتی که به تبع اون بوجود میاد،گفت. می گفتند قراره ستاد بحران تشکیل بشه و به مردم کمک کنند و ...

 

بالاخره امتحان لغو شد!

به هلیا گفتم این قحطی آب هیچی که نباشه خیرش به ماها که درس نخونده بودیم رسید.

شب که داشتم مسائل روز رو تو ذهنم مرور می کردم، به یاد این افتادم:

" شنیده ام گفته ای که شیعیان مرا به قدر آب هم طلب نمی کنند ..."

نه آقا! فقط سه روز آب قطع میشه و ما نمی تونیم تحمل کنیم، اما عمریه داریم دوری شما رو تحمل می کنیم و .....

قطعی آب که پیش اومد هر چند در کل به ضرر تمام مردم بود و سختیهای زیادی رو باید تحمل میکردیم، اما برا یه عده هم بد نشد. مثلا برا ماهایی که اونروز درسمونو نخونده بودیم و امتحان لغو شد. شاید این غیبت آقا هم به نفع خیلیهاست. به نفع اونهایی که وظایفشونو درست انجام ندادند و نمیدند. حالا می فهمم چرا بعضیها دوست ندارند آقا بیان.

کاشکی سازمانی بود و ما شماره تلفنشو داشتیم و زنگ میزدیم و زجه میزدیم و می گفتیم ما دیگه نمی تونیم بدون اماممون زندگی کنیم. کاشکی می فهمیدیم زندگی بدون امام از زندگی بدون آب خیلی سخت تره. کاشکی ستاد بحران تشکیل میشد، برا تمام شدم غیبت.

آقای من!

دیگر بیا

ما بیش از اینها تشنه ایم......