وقتی عقیده عقده خوانده می شود
و نور چراغ در آب مهتاب تلقی
و متانت زمین زیر برف یخ می زند
نان از یتیم خانه می دزدیم
و می فهمیم دزد اشتباه چاپی درد است !
شنیده ام قرار است جمعه برگردی
کدام جمعه، نمی شد اشاره می کردی؟
تمام کوچه هوادار انتظارم شد
درخت مانده کنارم برای همدردی
چه عاشقم که هنوز از تو شعر می گویم
تویی که دوری و دیوانه وار خونسردی
عزیز روز و شبم ای تمام شعر و جنون
ببین به روز غزل های من چه آوردی …
یادمه یکی بهم گفت
هر کی تنهاس توی دنیا
یه دونه نامه خوش خط
بنویسه برای آقا
... می خواستم یه نامه خوش خط برای آقا بنویسم، دیدم خالص نمی شه. به شاگردام گفتم
شماها یه نامه ... می خواستم بگم خوش خط اما دیدم بچه کلاس اولی که نمی تونه خوش
خط بنویسه.
براشون مسابقه گذاشتم با عنوان : "نامه ای به امام زمان (عج)"
اینم نامه هاشون که چقدر خالصانه نوشتن. همه با خط ناخوانا ولی شیرین.
به نام خدا
برای امام زمان
سلام امام زمان. من خیلی خیلی شما را دوست دارم.
زهرا حلوایی – کلاس اول
امام زمان من آرزو می کنم که خواهرم خوب بشود.
نازنین روستایی – کلاس اول
با عرض سلام
من از شما می خواهم که همه مریض ها را خوب کنید. امام زمان من دعا می کنم که همه ما را سلامت بگردانید. من خیلی شما را دوست دارم.
صدیقه طاعویان حقیقی – کلاس اول
به نام خدا
با عرض سلام. ای امام زمان من دعا می کنم که زودتر ظهور کنید.
امام زمان سال خوبی داشته باشید.
شیوا دهقانی – کلاس اول
سلام.
امام زمان دوستت دارم خیلی زیاد. کی ظهور می کنی؟ چرا نمیای؟ خیلی زیاد دعا می کنم که زود بیای. خداهافز
فائزه زارع – کلاس اول
سلام
من کلاس اول هستم. من زهرا دارایی و بهار دارایی هستم.
مهدی جانم من و محدثه شما را خیلی خیلی خیلی دوست داریم. به همه کمک کن تا کسی در نماند. و همه مریض ها را شفا ده.
بهار دارایی – کلاس اول
سلام
دلم برای شما تنگ شده است. عید شما مبارک. من شما را دوست دارم.
صلوات
فاطمه شناسا – کلاس اول
ای امام زمان دوستت دارم. تمام مریض ها را شفا بده.
وقتی ظهور می کنی زیر پایت را پر از گل می کنم.
درنا محمدی کلاس اول
با عرض سلام
امام زمان من شما را دوست دارم.
من چند کلمه دارم که شما زنده هستیت.
راضیه زارع – کلاس اول
با ارز سلام
مهدیجان اگر از دست من رازی هستی من برای تو شعری دارم.
بابا آمد
تق تق، تق تق، بر در زد. بابا از بیرون آمد
رفتم در را وا کردم، شادی زا پیدا کردم
وقتی بابا را دیدم فوری او را بوسیدم
بابا آمد، نان آورد
با لبخندش جان آورد
بابا آمد، به به به!
مامان خندید، قه قه قه!
با او روشن شد خانه
او شمع و ما پروانه
شعر از مصطفی رحمان دوست
غزاله قانعی – کلاس اول
نامه ها زیاده. بعد از خوندن نامه تازه روحیات شاگردام اومد تو دستم.
تازه فهمیدم فائزه و غزاله و ... دیکته شون ضعیفعه. غزاله امام زمان رو مثل باباش میدونه.
راضیه فرق امام زمان رو با بقیه اماما می دونه. می دونه که ایشون زنده هستند.
فاطمه چقدر قشنگ نوشته بود : دلم برات تنگ شده ... و اکثر بچه ها آقا را با خودشون میدیدند
و عید رو به ایشون تبریک گفتند. شاید هیچ کدوم از ما بزرگترا تا حالا ...